جدول جو
جدول جو

معنی لنگ زدن - جستجوی لغت در جدول جو

لنگ زدن
(سَ گُ مُ کَ دَ)
لنگیدن در عمل یا کار یا سخن (؟) : او نیز عریان و مجذوب بود. غایتش آنکه گاهی معقول میگفت و با مردم حرف میزد، اما گاهی لنگی میزد و لاابالی میگردید. (مزارات کرمان ص 192)
لغت نامه دهخدا
لنگ زدن
ليعرّج
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به عربی
لنگ زدن
Stumble
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
لنگ زدن
trébucher
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
لنگ زدن
হোঁচট খাওয়া
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
لنگ زدن
ٹھوکر کھانا
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به اردو
لنگ زدن
kujikwaa
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
لنگ زدن
สะดุด
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
لنگ زدن
inciampare
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
لنگ زدن
stolpern
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
لنگ زدن
potykać się
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
لنگ زدن
спотыкаться
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به روسی
لنگ زدن
спіткнутися
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
لنگ زدن
struikelen
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به هلندی
لنگ زدن
tropezar
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
لنگ زدن
ठोकर खाना
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به هندی
لنگ زدن
tropeçar
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
لنگ زدن
tersandung
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
لنگ زدن
발이 걸리다
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به کره ای
لنگ زدن
למעוד
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به عبری
لنگ زدن
绊倒
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به چینی
لنگ زدن
つまずく
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
لنگ زدن
tökezlemek
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چنگ زدن
تصویر چنگ زدن
نواختن چنگ
به چیزی چنگ انداختن، دست انداختن به چیزی
کنایه از متوسل شدن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
کلنگ بر زمین کوبیدن و کندن و شکافتن آن را ضربت وارد کردن با کلنگ بر زمین و دیوار برای کندن و شکافتن آن:
کلنگی می زند چون شیر جنگی
کلنگی نه که او باشد کلنگی.
نظامی.
و رجوع به کلنگ بمعنی دست افزار شود
لغت نامه دهخدا
(خُ گَ دی دَ)
با پا زدن. لگد زدن. شلنگ انداختن:
کدام صاحب آن صاحبی که دور عنانش
به پشتهای فلک میزند شلنگ ستاره.
حکیم زلالی (از آنندراج).
... و در بحر حیرت شلنگ میزدند. (تاریخ گلستانه).
پیک گردون کش ز انجم هست چندین رنگ رز
بر هوای آستانت میزند دایم شلنگ.
کاتبی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ونگ زدن
تصویر ونگ زدن
بانگ زدن آواز دادن: (توی همین خانه کاری بسرت بیاورم که مثل مرغ کرکر تا عمر داری ونگ بزنی و بگویی بد بد است)، داد و فریاد کردن (کودک مخصوصا)، گریستن توام با داد و فریاد (بر اثر ضعف مرض تقاضای چیزی)، یواشکی چیزی را بکسی گفتن، با صدای آهسته و احیانا تو دماغی حرف زدن: (دیشب توی خیابان زن خوشگلی از جلو ما رد شد رفیقمان درگوشش ونگی زد زنکه هم قایم زد توی گوشش)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنگ زدن
تصویر چنگ زدن
دست بردن بچیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنگ زدن
تصویر رنگ زدن
مالیدن رنگ برروی چیزی (در دیوار و غیره) رنگ کردن ملون ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ونگ زدن
تصویر ونگ زدن
((~. زَ دَ))
بانگ زدن، آواز دادن، داد و فریاد کردن (کودک مخصوصاً)، گریستن توأم با داد و فریاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
((زَ. زَ دَ))
زنگار گرفتن فلز و آیینه و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
Chime, Ring, Rust
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چنگ زدن
تصویر چنگ زدن
Clutch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چنگ زدن
تصویر چنگ زدن
схватить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
звонить , ржаветь
دیکشنری فارسی به روسی